موفقیت نامحدود در زندگی

موفقیت نامحدود در زندگی

موفقیت نامحدود در زندگی

موفقیت نامحدود در زندگی

هوش هیجانی مادرزادی نیست، در واقع می‌توان احساسات را کنترل کرد


هوش هیجانی به زبان ساده - خانمی در حال تفکر
هوش هیجانی مادرزادی نیست، در واقع می‌توان احساسات را کنترل کرد

برای یادگیری هیچ‌وقت دیر نیست؛ مهم نیست چند سال‌تان است، چون با کمک هوش هیجانی می‌توانید بقیه‌ی روزهای زندگی‌تان را بهتر و شادتر کنید.
۱. احساسات خود را دریابید

وقتی در مورد اینکه چه کار باید انجام بدهیم بیش از حد فکر کنیم و نگران باشیم، به راحتی ارتباط خود را با احساسات‌مان از دست می‌دهیم. به‌جای اینکه حواس‌مان به احساسات‌مان باشد، تصمیم می‌گیریم آنها را نادیده بگیریم و متوجه نیستیم که سرکوب احساسات تنها باعث بدتر شدن وضعیت می‌شود. هرچه بیشتر سعی کنیم احساسات‌مان را نادیده بگیریم، غیر قابل‌کنترل‌تر می‌شوند.
وقتی به یک موضوع واکنش عاطفی نشان می‌دهیم، احتمالا به این دلیل است که مسائل حل‌نشده‌ای داریم. بنابراین دفعه‌ی بعد که احساس کردید احساسات منفی به سراغ‌تان آمده است، آرامش خود را حفظ کنید و به این فکر کنید که چرا این تجربه را دارید. یک نفس عمیق بکشید و احساساتی را که تجربه می‌کنید و دلایل ممکن را بنویسید.
با این روش می‌توانید محرک احساسات خود را شناسایی و برای مقابله با هر یک از آنها راهکار پیدا کنید.
حتما بخوانید: مدیریت احساسات با ۶ راهی که شخصیت شما را کامل‌تر می‌کند
۲. پاسخ دادن را تمرین کنید، نه واکنش نشان دادن

واکنش نشان دادن یک فرایند ناخودآگاه است تا احساسی را بیان یا سرکوب کنیم، اما پاسخ دادن فرایندی آگاهانه برای توجه کردن به احساسات‌مان و تصمیم‌گیری در مورد نحوه‌ی رفتارمان است.
وقتی از محرک‌های احساسی خود آگاهی بیشتری داشته باشید، می‌توانید به دنبال روش‌های پیشگیری باشید.
مثلا اگر سرِ کار استرس داشته باشید، به‌راحتی عصبانی و نسبت به همکاران خود خشمگین می‌شوید؛ به این مواقع توجه کنید و فکر کنید دفعه‌ی بعد که دچار چنین مشکلی شدید چه کار باید بکنید. شاید لازم باشد به همکاران‌تان بگویید که احساس خوبی ندارید و به سکوت و تنهایی نیاز دارید.
۳. متواضع باشید

وقتی باور داشته باشید که از دیگران بهتر هستید، نمی‌توانید ایراد‌های خودتان را ببینید و احتمالا در مورد چیزهایی که انتظارات شما را برآورده نمی‌کنند، احساسات ضد‌ونقیض نشان خواهید داد.
سعی کنید هر چیز را از دیدگاه‌های متفاوت در نظر بگیرید. به‌جای قضاوت کردن در مورد کسی یا چیزی، خودتان را جای آنها بگذارید و سعی کنید به‌جای آنها فکر یا احساس کنید: آیا شما هم همین کار را می‌کردید؟ چرا؟ به این ترتیب بیشتر افکار و احساسات دیگران را درک خواهید کرد و به احتمال خیلی زیاد در مورد نحوه‌ی برخورد با مسائل در شرایط مشابه نیز چیزهای جدیدی یاد خواهید گرفت.
آن‌قدر متواضع باشید که خود را برتر از دیگران نبینید و البته به این درک برسید که با بقیه متفاوت‌اید!

یوگا چیست،آشنایی کامل با یوگا داشته باشید

اتفاقاتی که در گذشته برای ما پیش آمده‌اند به‌ شکل حافظه و تجربه در ما باقی می‌مانند. یوگا بر این باور است که این خاطرات و تجارب می‌توانند شادی‌بخش و در عین حال دردناک باشند. ذهن انسان دائماً در حال چرخش پیرامون این خاطرات و تجارب است. به‌هر ترتیب باید تلاش کنیم که به‌گونه‌ای از این شرطی شدن در دنیای نفسانی خارج شویم.چرا ما نیازمند آن هستیم که از این شرطی شدن‌های دنیوی دور شویم؟ به‌دلیل تکامل. امکانات خفته و نامحدودی در درون ما وجود دارند که ما از آن‌ها بی‌خبریم. امکان به‌دست آوردن یک آگاهی جمعی و کلی در زندگی ما وجود دارد، اما ما نسبت به آن ناآگاهیم. دستیابی به‌آگاهی جمعی، هدف یوگاست. به‌منظور رسیدن به‌چنین سطحی که حاصل یک آگاهی یکپارچه و جامع است باید تلاش کنیم که شرطی شدن‌های معینی را که مانع بیان اندیشه و آگاهی ما می‌شوند تغییر دهیم. سوتراهای یوگای پتانجلی بیان می‌کنند که یوگا آن گروه از فعالیتهای ذهنی است که چیتاوریتی نام دارند.


این شرح بسیار مهمی از یوگاست. فعالیت‌های مغزی که حاصل و‌نتیجه شرطی شدن‌های خارجی و آشکاراجتماعی، احساسی، شخصی و فرهنگی است باید متعالی شوند. لحظه ‌ای که بتوانیم به ‌فراسوی دامنه عادی ادراکات راه یابیم، متوجه می‌شویم که سطح دیگری از موجودیت و تجربه وجود دارد. تمامی فلسفه یوگا مبتنی بر درک این واقعیت است که ما باید خود را تغییر دهیم. هیچ کس نتوانسته است بیداری یا آگاهی و شعور را تعریف کند. فروید و یونگ درباره ناخودآگاه سخن گفته اند، اما نظریه ای که آنها تحت پوشش فلسفه مدرن مطرح کرده اند نظریه جدیدی نیست.


هنگامی که فورد اولین اتومبیل را اختراع کرد طرح او بسیار ابتدایی بود. با این فرض که اولین اتومبیلی که فورد اختراع کرد از طراحی ابتدایی و غیر پیشرقته ای برخوردار بود، تصور کنید که او از نصب تجهیزات تهویه در اتومبیل که در آن زمان وجود نداشت صحبت می‌کرد. طرح این مسئله می توانست بسیار عجیب باشد. به‌همین ترتیب هنگامی ‌که مفهوم آگاهی بشر در نیمه اوّل قرن بیستم مورد بحث قرار گرفت، روان‌شناسان مفهوم دیگری از آگاهی را مطرح کردند که ناخودآگاه نام داشت. در واقع آن‌ها به‌سادگی در مورد یک آگاهی کلّی صحبت می‌کردند [و این مسئله‌ی جدیدی نبود] در حالی‌که یوگا پیوسته این مسئله را یادآوری کرده است که ما دارای یک نیروی بالقوه عظیم در درون خود هستیم که در علم یوگا نام ویژه‌ای نیز به‌آن داده شده است: کندالینی.


بیدار کردن کندالینی، نیروی کیهانی پنهان و خفته در عمیق‌ترین لایه‌های آگاهی، هدف زندگی است. اگر این جنبه از یوگا را با مفهوم مدرن آن مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که بسیاری از ایده‌ها و باورهای مربوط به‌این دو مفهوم مشابه‌اند، به‌طور مثال براساس علوم مدرن، انسان فقط از یک پنجم ظرفیت مغز خود استفاده می‌کند، یعنی حدود ٪۱۰ و مابقی نیرو و ظرفیت مغز، خفته و غیرفعال است. در واقع این نتیجه‌گیری به‌آن معناست که در حال حاضر درک ما از طبیعت بشر بسیار محدود و نارساست. ما اکنون قادریم که تنها در سطح آگاه و از طریق ذهن منطقی عمل کنیم، امّا حتی در این شرایط نیز مفهوم و انگاره‌ای که از آگاهی داریم بسیار محدود و ناقص است. ما قادر به‌هماهنگی، ادراک و فعال نمودن کامل نیروهای بالقوه موجود در ذهن آگاه خود نیستیم.
به‌این ترتیب ما در محدوده بسیار کوچکی از خلاقیت عمل می‌کنیم، چرا دستیابی به‌جامعیت ذهنی مشکل است؟


روان‌شناسی یوگا

یوگا چیست،آشنایی کامل با یوگا

ما در زندگی، هدفمند به‌سوی تحقق چهار عامل هستیم. اولین عامل نیرو و توانایی است. هر یک از ما دارای نیروهای معینی هستیم. ممکن است توانایی ما در جهت به دست آوردن صراحت و شفافیت ذهن و یا نیروی اراده باشد، اما به‌طور همزمان ما از ضعف ذاتی خود نیز در رنجیم. ممکن است این ضعف‌ها مشکلات ناشی از عقده حقارت، موانع ذهنی مختلف و یا فقدان اراده باشند. در بسیاری از مواقع متوجه می‌شویم که ضعف‌های ما بر توانایی‌های ما غلبه می‌کنند. اگر ما به‌گونه‌ای هدفمند و پیگیر به‌زندگی خود نگاه کنیم و روزها و لحظات آنرا مشاهده نماییم، متوجه می‌شویم که بسیار تحت تأثیر ضعف‌های خود قرار داریم و در نتیجه از اضطراب، افسردگی، بی‌خوابی، عصبانیت، بیهودگی و سایر مشکلات در رنجیم. ما قادر به‌سازماندهی، کنترل و مهار عوامل محدودکننده زندگی خود که به‌شکل ضعف‌ها و ناتوانایی‌های موجود ظاهر می‌شوند نیستیم و به‌همین علت است که شاهد رویکرد مشکلات روانی، ذهنی و احساسی می‌باشیم.


آرزو(زیاده خواهی) و خواسته(نیاز) نیز دو جنبه مهم دیگرند که آرایش روان‌شناختی ما را بر هم می‌زنند. ما همه، دارای آرزوهای خاصی هستیم و این آرزوها نیروی محرکه زندگی ما هستند که ما را به‌ سمت جلو می‌رانند. آنچه که ما در ذهن خود به‌دنبال آن هستیم به‌طور مثال دستیابی به‌یک موقعیت اجتماعی و یا زندگی شاد و راحت، به‌عبارت دیگر آن‌چه که ما در پی «شدن» آن هستیم، آرزو نام دارد. افزون بر آرزوها ، ما خواسته‌هایی نیز داریم، خواسته‌های فیزیکی، احساسی،‌ روحی و یا معنوی. به‌علت وجود عامل محدودکننده یعنی همان ضعف‌هایمان، ما غالباً تفاوت بین آرزو و نیاز (خواسته) را درک نمی‌کنیم و باعث خلط این دو مبحث می‌شویم. فکر می‌کنیم که آرزوهای ما همان خواسته‌ها و نیازهایمان هستند و بنابراین نیروها و ضعف‌های ما، به‌عبارتی «آرزوها» و «خواسته‌های» ما دائماً در حال مبارزه و کشمکش با یکدیگرند. ما قادر نیستیم که این دو موقعیت را با یک ذهن روشن و آگاه مشاهده کنیم.

برای کمک به ‌ما، یوگا پا در میان می‌گذارد و می‌گوید «بیدار شوید». این اولین قانون یوگاست: توسعه آگاهی‌ها به‌گونه‌ای که بتوانید خودتان را مشاهده کنید، کیفیت‌ها، توانایی‌های خود را مشاهده کنید. این همان نقطه‌ای است که در واقع روان‌شناسی یوگا آغاز می‌گردد، نقطه‌ای که ما را وا می‌دارد که با ذهن خود روبه‌رو شده و با آن کنار بیاییم. با این شناخت دیگر هیچ مبارزه‌ای با خودمان و یا با زندگیمان نمی‌کنیم، وقتی‌که خود را همان‌ گونه که هستیم پذیرفتیم، این پذیرش براساس تحقق و به‌واقعیت گراییدن طبیعت و شخصیت انسان است.


● هماهنگ کردن احساسات

یوگا چیست،آشنایی کامل با یوگا

به‌این طریق ما با آن‌چه که در اذهانمان جریان دارد ارتباط می‌یابیم. باید ببینیم که توانایی‌ها، ضعف‌ها، آرزوها و نیازهای ما چگونه تحقق می‌یابند، چگونه تعادل می‌یابند و چگونه هماهنگ می‌شوند. باید ببینیم که چگونه خلاقیت بالقوه ذهن ما (هوشمندی و خرد) و نیز خلاقیت قلب ما (حس‌ها و احساسات) باید در مجرای صحیح جاری شوند. ساتیاناندا می‌گوید که احساسات، قوی‌ترین عامل در زندگی هر فرد است. ما احساسی را در خود حس می‌کنیم و با دیگران بر مبنای این احساس ارتباط برقرار می‌کینم. اگر یک بیگانه، یک دوست،‌ یک دشمن، پسر، یا دختر خود را ببینیم با دیدن هر یک، احساسات متفاوتی در ما ایجاد می‌شوند. اگر یک باور مذهبی داشته باشیم یک احساس ویژه در ارتباط با آن باور در ما ایجاد می‌شود. اگر کسی را که نسبت به‌او عشق و احترام داریم ببینیم احساس خاصی در ما بیدار می‌شود.

از کجا بفهمیم استرس داریم ( علائم و نشانه های استرس )


از کجا بفهمیم استرس داریم ( علائم و نشانه های استرس )

خطرناک ترین چیز در مورد استرس این است که چگونه می تواند به راحتی آن را بر روی شما تاثیر بگذارد. به وجودش عادت می کنید.

ما معمولا از عوامل استرس زا به عنوان منفی فکر می کنیم، مانند یک برنامه کاری خسته کننده و یا یک رابطه سنگین عاطفی. البته، تمام تنش ها ناشی از عوامل خارجی نیست. استرس و اضطراب همچنین می تواند به صورت داخلی یا خود تولید شود، زمانی که بیش از حد در مورد چیزهایی که ممکن است یا ممکن است رخ ندهد، یا افکار غیر منطقی و بدبینانه در مورد زندگی نگران باشید.

شروع آشنایی با استرس و اضطراب طبیعی است. شما متوجه نمی شوید که چقدر بر شما تاثیر می گذارد، حتی وقتی که علایم استرس مشهود می شود.

به همین دلیل مهم است که از علائم هشدار دهنده و نشانه های اضطراب بیش از حد، مطلع شویم و بی دلیل نگوییم چرا استرس دارم .

 درمان استرس


استرس چند نوع است


علائم استرس به طور کلی به چهار دسته تقسیم بندی می شوند: علائم عاطفی، شناختی، رفتاری و فیزیکی.

علائم عاطفی استرس : افسردگی یا نارضایتی عمومی، اضطراب و هیجان، تحریک پذیری یا خشم، تنهایی و انزوا و دیگر مشکلات بهداشت روان یا عاطفی

علائم شناختی استرس : مشکلات حافظه، ناتوانی تمرکز، قضاوت ضعیف، تنها منفی دیدن، افکار مضر، دائما نگران بودن

علائم رفتاری استرس : پرخوری یا کم اشتهایی، خواب بیش از حد یا خیلی کم، برداشت منفی از دیگران، مسئولیت های کوتاه مدت یا غفلت، استفاده از الکل، سیگار یا دارو برای استراحت، عادات عصبی (به عنوان مثال، جویدن ناخن، قدم زدن ممتد و غیر عادی)

علائم فیزیکی استرس : درد ها، اسهال یا یبوست، تهوع، سرگیجه، درد قفسه سینه، ضربان قلب سریع، از دست دادن میل جنسی، سرماخوردگی یا آنفلوآنزا مزمن
تاثیر استرس بر بدن ( عوارض استرس )

از نظر روانشناسی استرس و اضطراب عملکرد طبیعی بدن مانند دستگاه گوارش و سیستم ایمنی را کاهش می دهد. سپس تمام منابع می توانند بر تنفس سریع، جریان خون، هشیاری و استفاده از عضلات متمرکز شوند.

برای اینکه بدانیم استرس چه عوارضی دارد باید بدانیم بدن انسان در طی استرس تغییرات زیر را می کند:

فشار خون و افزایش ضربان قلب

تنفس سریعتر می گردد

سیستم گوارش تضعیف می شود

فعالیت ایمنی کاهش می یابد

عضلات منقبض می شوند

حالت هوشیاری بالا باعث و موجب کم خواب می شود

موفقیت هیچ کس کامل و بی عیب نیست



چه کسی دوست ندارد که والدین یا رئیسش به او، کارش و موفقیتهایش افتخار کند؟ هیچگاه از اینکه به کارکنان خود بگویید که به آنها و کارشان افتخار می‌کنید، طفره نروید.

6. لطفا.

هیچ کارمندی دوست ندارد که به او دستور داده شود. شما حتی در مقام رئیس هم باید هنگام درخواست از کارمندانتان برای انجام کاری، آن را مودبانه درخواست کنید.

7. ممنونم.

مطالعه‌ای که روی تعدادی کارکنان انجام شد، نشان داد که از میان 58 درصد از کارمندان به ندرت (اگر نگوییم هرگز) برای کار خوبی که انجام داده‌اند، از آنها تشکر نشده است. رهبری باشید که در ستایش و تشویق و تشکر از دیگران، سخاوتمند است، کارکنان به خاطر این ویژگی از شما قدردانی خواهند کرد.

8. ایده خوبی بیاید تا آن را انجام دهیم.

اگر شما ایده‌های خوب کارکنان خود را دریافت می‌کنید اما کاری برای عملی شدن آنها انجام نمی‌دهید، آنها نیز دیگر خود را برای ارائه ایده‌های جدید به زحمت نمی‌اندازند. افراد خود را با اجرای ایده‌های خوب آنها، به نوآوریهای بیشتر تشویق کنید.

9. من همیشه برای شما زمان دارم.

کارکنان شایسته شما مهمترین و باارزشترین دارایی شما هستند، بسیار باارزشتر از امکانات و تجهیزات، موجودی کالا، مالکیت معنوی و تمام پولی که در بانک دارید. لذا در صورت امکان، هر زمان که آنها درخواست ملاقات شما را دارند زمانی هرچند کوتاه را به آنها اختصاص دهید.

10. بدون کمک شما نمی‌توانستم این کار را انجام دهم.

کارکنان می‌خواهند به خاطر کاری که به خوبی انجام داده‌اند شناخته شوند. اجازه دهید تا بدانند که برای تلاشهای آنها ارزش قائل هستید و اینکه نقش مهمی در سازمان ایفا می‌کنند. حتی بهتر از آن اینکه به آنها دقیقا بگویید که برای انجام چه کاری از آنها متشکر هستید.

11. هیچ کس کامل و بی عیب نیست.

به جای سرزنش کارکنان خود زمانی که اشتباهی را مرتکب می‌شوند ( که فقط باعث می‌شود تا از انجام هر کاری فراتر از حداقل موردنیاز و ورای وظایف خود در آینده خودداری کنند)، اجازه دهید بدانند که شما درک می‌کنید که اشتباه پیش می‌آید و درصورتی که از این اشتباهات درس بگیرند شما آنها را حمایت می‌کنید.

12. برای کمک به شما چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

آیا به طریقی ملایم آن را بیرون می ریزید

و کاری گرفته و رنگ دوستی ندارد؟ خیلی مهم است که زندگیهایمان را با کسانی که دوست داریم تقسیم کنیم. بااینکار میتوانیم خیلی بیشتر آنها را بشناسیم. با این روش آنها را به صورت افرادی مستقل از خودمان میبینیم. این کمکمان میکند آنها را نه به اجبار بلکه به اندازهای واقعی دوست داشته باشیم. کمک میکند دوستی بین خودمان ایجاد کنیم که وقتی میخواهیم حرفی به همسرمان بزنیم، کمتر انتقادی رفتار کرده و وقتی طرفمان نظر خودش را به ما میگوید، حالت دفاعی به خودمان نگیریم. همه این تلاشها، عشق را در رابطه مان تقویت کرده و جاذبه میانمان را بالا میبرد.
فرو خوردن خشم
Image result for ‫موفقیت در زندگی‬‎
وقتی برای مدتی طولانی با کسی باشیم، خصوصیات منفی آنها را لیست کرده و طوری ضد او میشویم که ما را نسبت به او بدگمان میکند. اگر کینه یا خشمی را در خودتان احساس میکنید، سعی کنید بفهمید. آیا به طریقی ملایم آن را بیرون می ریزید؟ کنار آمدن با مشکلات از جایگاهی عاقلانه باعث میشود حس محبت و دوست داشتنتان را از بین نبرید. شاید ارتباط و گفتگوی صادقانه سخت باشد اما کمکتان میکند همسرتان را بهتر بشناسید تااینکه بخواهید با عینک بدبینی به او نگاه کنید. وقتی عادت کنیم احساساتمان را در خودمان بریزیم و به جای مطرح کردن آنها با همسرمان، بر علیه او جبهه بگیریم، روی یخ اسکیت کرده ایم. حتی وقتی کمکم احساس نزدیکی کنیم، به محض اینکه همسرمان کاری کند که دوست نداریم، دوباره حالت انتقادی میگیریم. وقتی بتوانیم آزادانه چیزهایی که اذیتمان میکند را به همسرمان بگوییم، خیلی راحت تر میتوانیم آن مسائل را فراموش کرده و از دلمان بیرون بریزیم. هرچه توانایی خودمان برای چنین رفتاری را تقویت کنیم، احساس نزدیکی احساسی بیشتری به همسرمان خواهیم کرد. مزیت انعکاس دادن افکار و احساساتمان این است که دیگر به بدگمانی به همسرمان نگاه نمیکنیم.

وقتی نتوانیم این کار را بکنیم، ارتباط احساسی ما با او کمکم از بین رفته و تنها چیزی که برایمان باقی میماند همان پیوند خیالی است. برای برگرداندن شور و عشق به رابطه مان فقط کافی است کارهای کوچکی انجام دهیم که به همسرمان نشان دهیم برای کسی که هست دوستش داریم. اگر هر روز برای مقابله با این رفتارهای عادتی قدم برداریم، به سمت ارتباطی رضایت بخش تر و توام با دوست داشتن خواهیم رفت.